گلی ز گلزار جهان ما را بس

گلی ز گلزار جهان ما را بس

از هر گلستان ، گلی
گلی ز گلزار جهان ما را بس

گلی ز گلزار جهان ما را بس

از هر گلستان ، گلی

ترس

چه می‌ شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم
تمام روز و شب زلف خدا را شانه می‌ کردم
نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم
اگر می‌ شد همه محراب را میخانه می‌ کردم

علیرضا قزوه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد