گلی ز گلزار جهان ما را بس

گلی ز گلزار جهان ما را بس

از هر گلستان ، گلی
گلی ز گلزار جهان ما را بس

گلی ز گلزار جهان ما را بس

از هر گلستان ، گلی


رفـتی و نـدیـدی که چـه محـشر کــردم
بـا اشــک تـمام کـــوچـه را تــر کـردم
وقـتـی که شکست بغــض تنهایـی مـن
وابستــگی ام را بـه تـــو باور کــــردم

دادگاه سرنوشت

در سکوت دادگـاه سـرنـوشت
 
عشق برما حکم سنگینی نوشت
   
گفته شد دل داده ها از هــم جــدا
     
وای بر این حکم و این قانون زشت