گلی ز گلزار جهان ما را بس

گلی ز گلزار جهان ما را بس

از هر گلستان ، گلی
گلی ز گلزار جهان ما را بس

گلی ز گلزار جهان ما را بس

از هر گلستان ، گلی

حدیث جوانی

حدیث جوانی


اشکم ولی به پای عزیزان چکیده ام


خارم ، ولی به سایۀ گُل آرمیده ام


با یاد رنگ و بوی تو، ای نوبهار عشق


همچون بنفشه، سر بگریبان کشیده ام


چون خاک، در هوای تو از پا فتاده ام


چون اشک، در قفای تو با سر دویده ام


من جلوۀ شُباب، ندیدم بعمر خویش


از دیگران، حدیث جوانی شنیده ام


از جام عافیت، می نابی نخورده ام


وز شاخ آرزو، گُل عیشی نچیده ام


موی سپید را، فلکم رایگان نداد


این رشته را، به نقد جوانی خریده ام


گر می گریزم از نظر مردمان، رهی


عیبم مکن، که آهوی مردم ندیده ام


                                        " رهی- محمد حسن معیری"

نظرات 2 + ارسال نظر
ملک سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:05 ق.ظ

http://i2.ytimg.com/vi/Aiw54UWz-Wc/default.jpg

ملک مجددی جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:30 ق.ظ


با یاد رنگ و بوی تو، ای نوبهار عشق


همچون بنفشه، سر بگریبان کشیده ام


چون خاک، در هوای تو از پا فتاده ام


چون اشک، در قفای تو با سر دویده ام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد