گلی ز گلزار جهان ما را بس

گلی ز گلزار جهان ما را بس

از هر گلستان ، گلی
گلی ز گلزار جهان ما را بس

گلی ز گلزار جهان ما را بس

از هر گلستان ، گلی

بی تو بسر نمی شود

             بی همگان بسر شود

بی همگان به سر شود ، بی تو به سر نمی شود

داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود

دیده عقل مست تو چرخه چرخ هست تو

گوش طرب به دست تو ، بی تو به سر نمی شود

جان ز تو جوش می کند دل ز تو نوش می کند

عقل خروش می کند ، بی تو به سر نمی شود

خمر من و خمار من ، باغ  من و بهار من

خواب من و قرار من ، بی تو به سر نمی شود

جاه و جلال من توئی ملکت و مال من توئی

آب زلال من توئی ، بی تو به سر نمی شود

گاه سوی  وفا روی ، گاه سوی جفا روی

آن منی کجا روی ، بی تو به سر نمی شود

دل بردهند بر کنی ، توبه کنند بشکنی

این همه خود تو می کنی ، بی تو به سر نمی شود

بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی

باغ ارم سقر شدی ، بی تو به سر نمی شود

مولانا

نظرات 2 + ارسال نظر
کرانه یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:47 ب.ظ http://www.bikaraanemehr.blogsky.com

با اینکه از داریوش زیاد خوشم نمیاد ولی منو یاد داریوش انداختی

داغ تو دارد این دلم
به من سر بزن
خوشحال می شم

[ بدون نام ] دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:52 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد