گلی ز گلزار جهان ما را بس

گلی ز گلزار جهان ما را بس

از هر گلستان ، گلی
گلی ز گلزار جهان ما را بس

گلی ز گلزار جهان ما را بس

از هر گلستان ، گلی

رهگذر

          رهگذر

ای بر دلم ز هر مژه ات نیشتر، مرو

گر خون نمی کنی به دلم بیشتر، مرو


من از خدای خود بدعا خواستم ترا

امشب تو نیز بهر خدا، تا سحر مرو


داری خبر، کز آمدنت رفته ام ز خویش

تا من بخود نیامده ام، بی خبر مرو


ای سنگدل که سخت مهیای رفتنی

این ناله ها اگر نبود بی اثر، مرو


شوق من از شتاب تو افزون بود، ولیک

کو جرأتی که با تو بگویم، دگر مرو


زود از چه میروی؟ که تو دیر آمدی بدست

برپا سبک مخیز و گران کرده سر مرو


گلچین به پایت از سر جان دیر اگر گذشت

بگذر، ولی ز جای از این رهگذر مرو


رفتی و رفت این سخنم بر زبان قهر:

خواهی که از دلم نروی، از نظر مرو


                                          " احمد گلچین معانی"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد