گلی ز گلزار جهان ما را بس

گلی ز گلزار جهان ما را بس

از هر گلستان ، گلی
گلی ز گلزار جهان ما را بس

گلی ز گلزار جهان ما را بس

از هر گلستان ، گلی

همسفر

همسفر

هرجا که سفر کردم ، تو همسفرم بودی

وز هر طرفی رفتم ، تو راهبرم بودی

با هرکه سخن گفتم ، پاسخ ز تو بشنفتم

بر هر که نظر کردم ، تو در نظرم بودی

هر شب که قمر تابید، هر صبح که سر زد شمس

در گردش روز و شب ، شمس و قمرم بودی 

در صبحدم عشرت ، همدوش تو می رفتم

در شامگه غربت ، بالین سرم بودی

در خندۀ من چون ناز ، در کنج لبم خفتی

در گریۀ من چون اشک ، در چشم ترم بودی

چون طرح غزل کردم ، بیت الغزلم گشتی

چون عرض هنر کردم ، زیب هنرم بودی

آواز چو می خواندم ، سوز تو بسازم بود

پرواز چو میکردم ، تو بال و پرم بودی

هرگز دل من جز تو ، یار دگری نگزید

ور خواست که بگزیند، یار دگرم بودی

سرمد به دیار خود ، از ره نرسیده گفت :

هرجا که سفر کردم ، تو همسفرم بودی

                                                    " صادق سرمد"


نظرات 1 + ارسال نظر
ملک مجددی سه‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 07:23 ق.ظ

زیبا بود........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد